offset “دوخم کردن ،دوخم ،عوض ،حساب ،تهاتر،تسويه کردن ،حذف شده ،خارج از عمل ،جابجاسازى ،مبدا،نقطه شروع مسابقه ،چين ،خميدگى ،انحراف ،وزنه متعادل ،رقم متعادل کننده ،متعادل کردن ،جبران کردن ،خنثى کردن ،چاپ افست کردن ،افست علوم مهندسى : دوخم شدگى کامپيوتر : حاشيه صحافى قانون ـ فقه : تهاتر،پاياپاى بازرگانى : تسويه کردن ،جبران علوم نظامى : چاپ افست”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه ortho position
ortho position شيمى : محل ارتو
Read More »ترجمه کلمه object computer
object computer “کامپيوتر مقصود کامپيوتر : کامپيوترى که براى اجراى يک برنامه OBJECT بکار مى رود”
Read More »ترجمه کلمه ortho-para director
ortho-para director شيمى : هدايت کننده به موقعيتعاى ارتو – پارا
Read More »ترجمه کلمه offset (am)
offset (am) “پيوند تدريجى ،جابجائى شعاعى ،تعديل ،دوخم( لوله کشى) معمارى : دوخم”
Read More »ترجمه کلمه ortho director
ortho director شيمى : هدايت کننده به موقعيت ارتو
Read More »ترجمه کلمه offset bombing
offset bombing علوم نظامى : روش بمبارانى که در ان به جاى هدف از يک نقطه نشانى استفاده مى شود
Read More »ترجمه کلمه ort
ort تکه ،باقيمانده غذا،پس مانده غذا
Read More »ترجمه کلمه offset distance
offset distance “مسافتى که نقطه صفر زمين از مرکز منطقه هدف دور باشد( ترکش اتمى) معمارى : فاصله برون محورى علوم نظامى : مسافتى که نقطه صفر زمين از مرکز منطقه هدف دور باشد”
Read More »ترجمه کلمه observation pipe
observation pipe “لوله پيزومتر عمران : لوله ايکه جهت تعيين سطح اب زيرزمينى در زمين حفر گردد”
Read More »