off-hand game “بازى غيررسمى ورزش : بازى جنبى”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه off hook
off hook قطع شده ،رها شده
Read More »ترجمه کلمه off hours
off hours “ساعات فراغت بازرگانى : ساعات بيکارى”
Read More »ترجمه کلمه off key
off key (مو ).خارج از مايه
Read More »ترجمه کلمه off limits
off limits “اماکن ممنوعه براى نظاميان علوم نظامى : منطقه ممنوعه”
Read More »ترجمه کلمه obfuscate
obfuscate گيج کردن ،مبهم و تاريک کردن
Read More »ترجمه کلمه off line
off line “برون خطى ،غير متصل ،قطع ،وسايلى که جزو دستگاه کامپيوترى مرکزى نيستند کامپيوتر : منفصل علوم نظامى : وسايل غير کامپيوترى يا خودکار”
Read More »ترجمه کلمه off line operation
off line operation کامپيوتر : عملکرد برون خطى
Read More »ترجمه کلمه off line storage
off line storage کامپيوتر : حافظه برون خطى
Read More »ترجمه کلمه off load
off load کامپيوتر : انتقال کارها از يک سيستم کامپيوترى به سيستم ديگرى که براحتى بار مى شود قرار دادن داده ها در يکدستگاه جانبى
Read More »