ترجمه کلمه overtumble

overtumble برانداختن ،سرنگون کردن ،منقرض کردن ،مضمحل کردن ،خراب کردن

ترجمه کلمه occasional

occasional “اتفاقى ،وابسته به فرصت يا موقعيت ،مربوط به بعضى از مواقع يا گاه و بيگاه قانون ـ فقه : ضمنى”

overbid پيشنهاد زيادتر،زيادتر پيشنهاد کردن( درمناقصه و مزايده)

overture “مقدمه ،پيش درامد،سوراخ ،شکاف ،اغاز عمل ،افشا،کشف ،مطرح کردن ،باپيش در امداغاز کردن قانون ـ فقه : پيشنهاد”

overbearingness تشخص ،تکبر،رفتاريا اخلاق تحکم اميز

overturn “چپه شدن ،معلق شدن ،واژگونى ،واژگون کردن ،برانداختن ،مضمحل کردن ،چپه کردن يا شدن علوم مهندسى : واژگون سازى علوم نظامى : برگشتن وسيله”

overbearingly ازروى تشخص يا تکبر،متکبرانه ،باتحکم ،باتحميل

overbearing مغرور،از خود راضى ،منکوب گر،طاقت فرسا،غالب ،قاطع

overturning “عمران : واژگون معمارى : واژگونى”

overbear بزمين زدن ،مغلوب کردن ،زياد ميوه دادن