ترجمه کلمه overshine

overshine تابيدن بر،درخشيدن بر

ترجمه کلمه overshift

overshift ورزش : تغيير محل ناگهانى

overshadow تاريک کردن ،مسلط شدن بر،تحت الشعاع قرار دادن ،سايه افکندن بر

obviousness اشکارى ،معلومى ،بديهى بودن وضوح

oversexed داراى تمايلات جنسى زياد،شهوتران ،شهوتى

oversew ترکى دوزى کردن

overset واژگون ساختن ،برهم زدن ،سرنگون کردن ،زينت دادن ،زياد بار کردن ،شلوغ کردن ،واژگونى

overseer of the poor مامورى که رسيدگى به بى نوايان و برخى کارهاى ديگر يک ناحيه ميکند

overseer of irrigation channel “مادى سالار معمارى : سرميراب”

overseer “سرکار،مباشر،ناظر،سرپرست علوم مهندسى : ناظر قانون ـ فقه : مباشر”