propagation “اشاعه ،پخش امواج يا اعلاميه ،پخش ،ترويج ،گسترش ،تکثير،تبليغ ،انتشار،رواج ،پراکنى قانون ـ فقه : تبليغ ،شايع کردن شيمى : انتشار روانشناسى : انتشار ورزش : انتشار علوم هوايى : انتشار علوم نظامى : تبليغ کردن”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه propagated error
propagated error “خطاى پخش شده کامپيوتر : اشتباه منتشر شده”
Read More »ترجمه کلمه pronominal adjective
pronominal adjective صفت مبهم ،صفتى که اگر موصوف انرا بيندازند ضمير ميشوند
Read More »ترجمه کلمه propagated carry
propagated carry رقم نقلى پخش شده
Read More »ترجمه کلمه pronouce a judgment
pronouce a judgment “راى دادن قانون ـ فقه : حکم دادن”
Read More »ترجمه کلمه parcel
parcel “جزء،گروه ،جزئى از يک کل ،بخش ،قسمت ،گره ،دسته ،امانت پستى ،به قطعات تقسيم کردن ،توزيع کردن ،بسته بندى کردن ،دربسته گذاشتن قانون ـ فقه : قطعه کوچکى از زمين بازرگانى : بسته يا امانت پستى”
Read More »ترجمه کلمه pronoun
pronoun ضمير
Read More »ترجمه کلمه propagate
propagate “منتشر کردن ،قلمه کردن انتقال دادن ،گستردن ،(بوسيله توليد مثل )تکثير کردن ،زياد کردن ،پروردن ،قلمه زدن ،منتشرکردن ،انتشار دادن ،پخش کردن ،پخش شدن ،رواج دادن علوم مهندسى : تکثير کردن”
Read More »ترجمه کلمه parbasis
parbasis سرودى که دسته تهليل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان ميخواند
Read More »ترجمه کلمه propagandize
propagandize “انتشار دادن ،تبليغات کردن قانون ـ فقه : تبليغ کردن”
Read More »