processionist کسيکه با دسته اى راه مى افتد،عضو دسته
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه pryer
pryer فضول ،مداخله گر
Read More »ترجمه کلمه processionize
processionize با دسته رفتن ،صورت مجلس
Read More »ترجمه کلمه pry
pry بادقت نگاه کردن ،کاوش کردن ،فضولانه نگاه کردن ،با ديلم يا اهرم بلند کردن ،اهرم ،ديلم ،کنجکاوى ،فضولى ،فضول
Read More »ترجمه کلمه processor
processor “عمل کننده ،تکميل کننده ،تمام کننده ،پردازنده ،پردازشگر علوم مهندسى : عمل اورنده کامپيوتر : پردازنده شيمى : پردازنده”
Read More »ترجمه کلمه prussic acid
prussic acid اسيد پروسيک ،اسيدى که از نيل فرنگى گرفته ميشود
Read More »ترجمه کلمه processor bound
processor bound کامپيوتر : اشاره به فرايندهايى مى کند که به محض استفاده از واحد پردازش مرکزى جهت اجراى پردازش يا محاسبه حقيقى سرعتش کم مى شود
Read More »ترجمه کلمه pack road
pack road علوم نظامى : جاده مال رو
Read More »ترجمه کلمه prussian blue
prussian blue “نيل فرنگى ،رنگدانه ابى رنگ اهن دار علوم مهندسى : ابى پروس”
Read More »ترجمه کلمه paraphrase
paraphrase “بازى با الفاظ،تاويل ،ربط،ترجمه ازاد،توضيح ،نقل بيان ،ترجمه و تفسير کردن قانون ـ فقه : تاويل کردن علوم نظامى : تغيير الفاظ يا لفظى پيام”
Read More »