ترجمه کلمه predicable

predicable اسنادکردنى ،قابل اسناد،اطلاق کردنى

ترجمه کلمه participation rate

participation rate “نرخ مشارکت( نيروى کار) بازرگانى : نرخ مشارکت”

predicament مخمصه ،حالت ،وضع نامساعد،وضع خطرناک

participation an offence قانون ـ فقه : معاونت در جرم

predicament position “بخطر افتادن( کشتى) ورزش : بخطر افتادن”

participation “اشتراک ،مشارکت ،مداخله ،شرکت کردن قانون ـ فقه : شرکت در جرم ،شرکت روانشناسى : مشارکت بازرگانى : سهم داشتن”

predicamental مقوله اى ،وابسته به مقوله هاى دهگانه

participating شرکت کننده

predicant واعظ،کشيش

participate “سهيم شدن در،شريک شدن ،شرکت کردن ،سهيم شدن ،دخالت کردن قانون ـ فقه : مشارکت کردن ورزش : شرکت کردن”