precedent “رويه قضايى ،سابقه داشتن ،مقدم بر،مسبوق به ،سابقه ،ماقبل ،مقدم ،نمونه قانون ـ فقه : سنت ،نمونه و پيش نويس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهيه کنندگان بعدى اينگونه اسناد تهيه و منتشر مى شود روانشناسى : سابقه”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه passage money
passage money کرايه مسافر،خوراک ،غذا،راه ،تاکردن ،معاش کردن
Read More »ترجمه کلمه paraffin oil
paraffin oil “نفت چراغ معمارى : روغن پارافين شيمى : پارافين مايع”
Read More »ترجمه کلمه passage at arms
passage at arms زدو خورد،پيکار،نبرد،مواقعه
Read More »ترجمه کلمه precedented
precedented سابقه دار
Read More »ترجمه کلمه passage
passage “معبر،دريا کرايه ،تيمچه ،راه عبور،دالان ،راه ،حق عبور،پاساژ،اجازه عبور،سپرى شدن ،انقضاء،سفردريا،راهرو،گذرگاه ،تصويب ،قطعه ،نقل قول ،عبارت منتخبه از يک کتاب ،رويداد،کارکردن مزاج علوم مهندسى : انتقال از حالتى به حالت ديگر معمارى : سرسرا قانون ـ فقه : ممر،فقره”
Read More »ترجمه کلمه precedential
precedential سابقه شو،سابقه درست کن
Read More »ترجمه کلمه passably
passably بطور ميانه ،چنانکه بتوان پذيرفت
Read More »ترجمه کلمه preceding
preceding پيشى ،قبلى
Read More »ترجمه کلمه passable
passable “گذرپذير،قابل قبول ،قابل عبور علوم مهندسى : قابل قبول”
Read More »