play out “تا اخر ايستادگى کردن ،تا اخر ايفا کردن ،تا اخر بازى کردن ،بپايان رساندن ورزش : خسته کردن ماهى”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه phlebolith
phlebolith سنگ در سياهرگ
Read More »ترجمه کلمه play out one’s option
play out one’s option ورزش : ادامه بازى در تيم پس از پايان قرارداد بدون قرارداد جديد
Read More »ترجمه کلمه play-the-ball
play-the-ball “روش به بازى گرفتن مجدد توپ پس از حمله به بازيگر( رگبى) ورزش : روش به بازى گرفتن مجدد توپ پس از حمله به بازيگر”
Read More »ترجمه کلمه phlebolite
phlebolite (طب ) سنگ وريد
Read More »ترجمه کلمه play the field
play the field ورزش : شرط بندى روى همه
Read More »ترجمه کلمه phlebitis
phlebitis (طب )التهاب وريدها
Read More »ترجمه کلمه play the hypocrite
play the hypocrite قانون ـ فقه : تدليس کردن
Read More »ترجمه کلمه phlebitic
phlebitic وابسته به اماس ديواره وريد،دچار اماس جدار وريد
Read More »ترجمه کلمه play therapy
play therapy روانشناسى : بازى درمانى
Read More »