ترجمه کلمه photovalve

photovalve الکترونيک : لامپ نور – برقى

ترجمه کلمه planimetric

planimetric “نقشه پلانيمترى علوم نظامى : نقشه اى که فقط فواصل افقى نقاط را نشان مى دهد”

planimetry “سطح پيمائى معمارى : پهنه سنجى”

phototypography چاپ بوسيله عکسبردارى

planing hull ورزش : بدنه قايق که در سرعت زياد از اب بيرون مى ايد

phototypesetter “حروف چينى نورى ،حروفچين تصويرى کامپيوتر : تصويرپرداز”

phototype کليشه اى که از عکس برداشته شده است

panegyrist مديحه سرا

phototude علوم هوايى : لوله الکترون داراى کاتد و اند که بترتيب فوتون تابش و جذب مى کنند

planing iron grinder علوم مهندسى : دستگاه تيزکننده تيغه رنده