ترجمه کلمه reincarnation

reincarnation “تجديد تجسم ،تناسخ در جسم تازه ،حلول روانشناسى : تناسخ”

ترجمه کلمه ripeness

ripeness رسيدگى ،جاافتادگى

radio detection “اکتشاف راديويى علوم نظامى : در معرض اکتشاف به وسيله بى سيم”

railway traffic “امد و شد راه اهن علوم مهندسى : عبور و مرور راه اهن حمل و نقل راه اهن”

reincarnate تجسم يا زندگى تازه دادن ،حلول کردن ،تجلى کردن

riposte )repost(ضربت متقابل و تند،پاسخ تند واماده ،حاضر جوابى ،(درشمشير بازى )ضربت سريع ،جواب ،ضربه متقابل زدن

rein(s) ورزش : لگام

ripper “چاک دهنده عمران : دستگاهى که زمين را شيار ميزند معمارى : ريپر”

rein زمام ،عنان ،افسار کردن ،کنترل ،ممانعت ،لجام زدن ،راندن ،مانع شدن

ripping “شکافنده ،عالى عمران : شيار زدن زمين سله بسته”