resolve “حل کردن يا شدن ،رفع کردن ،مقرر داشتن ،تصميم گرفتن ،راى دادن علوم مهندسى : تجزيه کردن يا شدن قانون ـ فقه : تصميم”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه resolvable tartaric acid
resolvable tartaric acid شيمى : تارتريک اسيد تفکيک پذير
Read More »ترجمه کلمه restitution
restitution “استرداد،تبديل مختصات نقاط از عکس يا نقشه اى به نقشه ديگر،اعاده ،بازگردانى ،جبران ،تلافى ،ارتجاع قانون ـ فقه : جبران ،اعاده تصرف علوم نظامى : تبديل مختصات”
Read More »ترجمه کلمه radius of influence
radius of influence “عمران : شعاع تاثير معمارى : شعاع تاثير”
Read More »ترجمه کلمه restitution of conjugal rights
restitution of conjugal rights “دعوى تمکين قانون ـ فقه : دعوى الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوى الزام به ايفاء وظايف زناشويى”
Read More »ترجمه کلمه resolvable
resolvable “تجزيه شدنى ،حل شدنى شيمى : تفکيک پذير”
Read More »ترجمه کلمه restive
restive کله شق ،رام نشو،بيقرار،سرکش ،چموش
Read More »ترجمه کلمه resolutive
resolutive تحليل برنده ،محلل ،موجب فسخ ،دارو يا عامل گدازنده
Read More »ترجمه کلمه restively
restively بطور گهگير،گردن کشانه
Read More »ترجمه کلمه resolution power
resolution power شيمى : توان تفکيک
Read More »