splinter “تراشه چوب ،باريکه چوب ،خرده شيشه ،تراشه کردن ،متلاشى شدن وکردن علوم مهندسى : شکافتن عمران : تراشه چوب معمارى : خرده علوم دريايى : ترکش”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه state
state “سياسى ،رسمى وضع ،مقام و رتبه ،ابهت ،اظهار کردن و تصريح کردن ،توضيح دادن ،جزء به جزء شرح دادن ،اظهار داشتن ،اظهارکردن ،تعيين کردن ،حال ،،چگونگى ،کيفيت ،دولت ،استان ،ملت ،جمهورى ،ايالت ،کشورى ،دولتى ،حالت کامپيوتر : وضعيت قانون ـ فقه : حال ،تعيين کردن و قرار دادن روانشناسى : حالت بازرگانى : ايالت”
Read More »ترجمه کلمه satisfied
satisfied “راضى ،متقاعد،قانع قانون ـ فقه : راضى”
Read More »ترجمه کلمه statable
statable )stateable(اظهار کردنى ،قابل اظهار يا توضيح
Read More »ترجمه کلمه splinter (to)
splinter (to) “تراش دادن معمارى : لاشه کردن چوب”
Read More »ترجمه کلمه stat
stat “statistical کامپيوتر : photostat”
Read More »ترجمه کلمه splinter bone
splinter bone قصبه صغرى ،ساق کوچک ،قزن قفلى
Read More »ترجمه کلمه stasis
stasis “وقف ،بند امدن ،(طب )گرفتگى( درجريان چيزهايى مثل خون در رگ يا مدفوع در روده)،(فيزيک )حالت سکون ،تعادل ورزش : ايستاز”
Read More »ترجمه کلمه splinter deck
splinter deck علوم نظامى : پل زره پوش ناو
Read More »ترجمه کلمه splinter screen
splinter screen علوم نظامى : پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهى ناو
Read More »