ترجمه کلمه sophisticate

sophisticate “پيچيده ،خبره وپيشرفته کردن ،سفسطه کردن ،رنگ واب فريبنده زدن به ،از اصالت وسادگى انداختن ،فريبنده بازرگانى : غير طبيعى”

ترجمه کلمه straiten

straiten تنگ کردن ،باريک کردن ،درتنگى ومضيقه گذاردن ،زور اوردن ،محدود کردن

strait تنگ ،باريک ،دشوار،باب ،بغاز،تنگه ،در مضيقه ،در تنگنا،تنگنا

sophisticated خبره وماهر،مشگل وپيچيده ،درسطح بالا،مصنوعى ،غير طبيعى ،تصنعى ،سوفسطايى

straining علوم مهندسى : پيچ و مهره اى

sophistication سفسطه ،دلفريبى ،اغوا،تحريف ،مهارت ،کمال

scale value روانشناسى : ارزش مقياسى

sophistry “سفسطه ،مغالطه ،زبان بازى ،برهان تراشى ،فريب روانشناسى : سفسطه”

strainght running ورزش : فرود در مسير مستقيم با اسکيهاى موازى

sophomore (امر ).دانشجوى سال دوم