ترجمه کلمه solicitor

solicitor “(حق ).وکيل ،کسى که اسناد ومدارک عرضحال را تهيه ميکند قانون ـ فقه : مشاور حقوقى”

ترجمه کلمه string formula

string formula کامپيوتر : فرمول رشته اى

solicitor general “داديار،مشاور حقوقى دولت که در رتبه پايين تر از دادستان است ،معاون دادستان ،دلال قانون ـ فقه : معاون دادستان”

scambler “مدافع مامور مانوربالا( فوتبال امريکايى) ورزش : مدافع مامور مانوربالا”

solicitorship نمايندگى ،فروشندگى ،اصلاح فيما بين

string fingers ورزش : سه انگشتى که زه کمان را مى کشند

solicitous مشتاق ،ارزومند،مايل ،نگران ،دلواپس

string file پرونده رشته اى

solicitous to go مشتاق رفتن ،مايل به رفتن

string dampener “صداگير( تيراندازى با تير و کمان) ورزش : صداگير”