sliding scale جدول قابل تطبيق با در امد افراد
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه superintend
superintend “رياست يا نظارت کردن بر،رياست کردن ،نظارت کردن بر،سرپرستى کردن قانون ـ فقه : اداره کردن”
Read More »ترجمه کلمه sliding seat
sliding seat ورزش : نشيمنگاه متحرک در قايق مسابقه
Read More »ترجمه کلمه superinduce
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن ،کشيدن يا گذاشتن يا جا دادن ،تجديد فراش کردن
Read More »ترجمه کلمه sliding sluices
sliding sluices معمارى : دريچه کشويى مستغرق
Read More »ترجمه کلمه superincumbent
superincumbent (مج ).داراى فشار زياد،فشارى ،خميده ،از بالا
Read More »ترجمه کلمه sliding tackle
sliding tackle ورزش : تکل درحال ليز خوردن
Read More »ترجمه کلمه superimposition
superimposition تحميل زائد،قرار گيرى بر روى چيز ديگر
Read More »ترجمه کلمه sliding wedge
sliding wedge “کشوى متحرک علوم نظامى : تيغه متحرک کولاس گاوه اى افقى”
Read More »ترجمه کلمه superimposed
superimposed “مازاد بر احتياج علوم نظامى : اتش اضافى”
Read More »