ترجمه کلمه envy

envy “رشک ،حسادت ،حسد بردن به ،غبطه خوردن روانشناسى : غبطه”

ترجمه کلمه envoyship

envoyship نمايندگان سياسى

envoy extraordiinary “فرستاده فوق العاده قانون ـ فقه : نماينده فوق العاده”

envoy “فرستاده سياسى ، )=envoi(فرستاده ،نماينده ،ايلچى ،مامور سياسى ،(گ )سخن اخر،شعر ختامى قانون ـ فقه : مامور”

envoi )=envoy(فرستاده ،نماينده ،ايلچى ،مامور سياسى ،(گ )سخن اخر،شعر ختامى

envision خيال بافى کردن ،رويايى بودن ،دررويا ديدن

envisage روبروشدن ،مواجه شدن با،در نظر داشتن ،انتظار داشتن ،درذهن مجسم کردن

environs حومه ،حول وحوش ،دوروبر،توابع ،اطراف

environmetal protection زيست شناسى : حمايت محيط زيستى

environmentalist “محيط زيست شناس ،محيط زيست گرا روانشناسى : محيط نگر زيست شناسى : پرمون گر”