ترجمه کلمه falling off

falling off کاهش ،نقصان ،نکس ،زوال

ترجمه کلمه falling of the womb

falling of the womb سقوط کردن ،پائين افتادگى

falling market بازرگانى : بازار رو به زوال

falling سقوط کننده ،سقوط

fallibly باداشتن استعدادخطاکارى ،بطورجايزالخطا

fallible “جايز الخطا،اشتباه کننده علوم مهندسى : جايزالخطا قانون ـ فقه : جايز الخطا”

fallibility جايزالخطا بودن

fallen “کشته ،افتاده علوم مهندسى : افتاده قانون ـ فقه : دستگير شده”

fallal چيزبى دوام ،بى بها،کلمه بى معنى ،چيزبى معنى

fallacy of composition “تعميم نادرست قانون ـ فقه : استدلال نادرست به اينکه هرگاه بعض مطلبى درست باشد کل ان صحيح است”