ترجمه کلمه farthing

farthing فارثينگ ،پول خرد انگليس

ترجمه کلمه farthest

farthest اقصى نقطه ،بعيدترين ،دورترين نقطه

farthermost دورترين ،اقصى نقطه ،بعيدترين ،ابعد

farther دورتر،پيش تر،بعلاوه ،قدرى ،جلوتر

fart گوزيدن

farsightedness روانشناسى : دوربينى

farseeing مال انديش ،عاقبت انديش

farrow همه بچه خوک هايى که دريک وهله زاييده مى شوند،(م.م ).بچه خوک ،زايمان بچه خوک ،زايمان خوک ،(در مورد گاو )بى گوساله ،بى بچه ،زاييدن( خوک)

farriery “نعلبندى علوم نظامى : دامپزشکى”

farrier “دامپزشک ،نعلبند،دام پزشک ،(نظ ).گروهبان اصطبل علوم نظامى : گروهبان اصطبل”