ترجمه کلمه financial a

financial a اداره ماليه

ترجمه کلمه favorite

favorite “مطلوب ،برگزيده ،مخصوص ،سوگلى ،محبوب عمران : برگزيده ورزش : بازيگر يا تيم محبوب”

financial “مالى قانون ـ فقه : مالى روانشناسى : مالى”

financed demand علوم نظامى : احتياجاتى که تامين اعتبار شده اند نيازمنديهايى که هزينه ان پرداخت شده

finance officer “افسر دارايى علوم نظامى : افسر مالى”

finance office علوم نظامى : اداره دارايى

finance ministry “قانون ـ فقه : وزارت دارايى بازرگانى : وزارت دارائى”

finance markets بازرگانى : بازارهاى مالى

finance house “شرکت اعتبارات تجارى بازرگانى : موسسه اى که به افراد و شرکتها وام مى دهد،موسسه مالى”

finance company “شرکت اعتبارات تجارى بازرگانى : موسسه اى که به افراد و شرکتها وام مى دهد،شرکت تامين مالى”