ترجمه کلمه foregone

foregone قبلى ،سابقى

ترجمه کلمه foregoing

foregoing سابق الذکر،قبل

foregoer پيشرو،پيش قدم ،شخص پيش بين

forego پيش رفتن ،پيش از چيزى واقع شدن ،مقدم بودن بر

foregettable فراموش شدنى

foregather فراهم امدن ،گرد امدن ،جمع شدن ،انجمن کردن

forefront صف جلو،(نظ ).جلودار،طلايه

feldspath فلدسپار( جوهريست که دربسيارى ازسنگهاى خروجى پيداميشود)

forefoot پاى جلو،دست چارپايان

forefinger انگشت نشان ،سبابه ،انگشت شهادت