forehanded پس انداز کن ،چيزدار،محتاط،دورانديش ،بموقع
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه forehand
forehand “ضربه با روى راکت ،قسمت ممتاز،مزيت ،سرعمله ،مباشر،سروسينه ودست اسب ،جلودار،پيشتاز ورزش : ضربه از سمت راست بدن”
Read More »ترجمه کلمه foreground task
foreground task کامپيوتر : کار يا وظيفه پيش زمينه
Read More »ترجمه کلمه foreground program
foreground program “برنامه اى که تقدم بالايى داشته و بنابر اين بر برنامه هاى فعال جارى در يک سيستم کامپيوترى که از روش چند برنامه اى استفاده مى کند تقدم دارد،برنامه پيش صحنى کامپيوتر : برنامه پيش صحنى”
Read More »ترجمه کلمه foreground processing
foreground processing “پردازش پيش صحنى کامپيوتر : اجراى خودکار برنامه هاى کامپيوتر که براى به انحصار در اوردن امکانات کامپيوتر طراحى شده اند”
Read More »ترجمه کلمه foreground job
foreground job کامپيوتر : foreground program
Read More »ترجمه کلمه feldspathic
feldspathic )=feldspathose(داراى فلدسپار
Read More »ترجمه کلمه foreground
foreground “پيش صحن ،پيش صحن ،پيش نما،نزديک نما( در برابر دور نما)،منظره جلو عکس ،زمين جلو عمارت کامپيوتر : پيش زمينه معمارى : پيش زمينه”
Read More »ترجمه کلمه foregoning
foregoning پيش گفته شده ،پيش ،بالاگفته ،مذکور
Read More »ترجمه کلمه foregone conclusion
foregone conclusion تصديق بلاتصور،نتيجه نابهنگام ،نتيجه حتمى ،نتيجه مسلم
Read More »