ترجمه کلمه forward purchase

forward purchase “معامله سلف قانون ـ فقه : پيش خريد،خريد سلف”

ترجمه کلمه forward post (fp)

forward post (fp) “پست استراق سمع جلو علوم نظامى : پست هاى ديده ور جلو”

forward pointer کامپيوتر : اشاره گرى که محل داده بعدى در يک ساختار داده را بيان مى کند

forward overlap “پوشش در قسمت جلويى علوم نظامى : انطباق در قسمت جلويى”

forward observer “ديدبان جلو علوم نظامى : ديدبان جلو،ديدبان مقدم علوم دريايى : ديدبان مقدم”

forward motion علوم مهندسى : جنبش پيشرو

felony “جرم جنائى ،بزه ،تبه کارى ،جنايت ،بدکارى ،خيانت ،شرارت قانون ـ فقه : جنايت ،تبهکارى روانشناسى : بزه”

forward march “فرمان قدم رو علوم نظامى : فرمان پيش”

forward lap “پوشش جلو علوم نظامى : باله جلو”

forward edge of battle area (feba) “لبه جلويى منطقه نبرد( لجمن) علوم نظامى : لبه جلويى منطقه نبرد”