flow “جارى شدن ،لبريز شدن ،سليس بودن طغيان کردن ،سيلان يافتن ،ناشى شدن فلو،سيلان ،سرعت حرکت و جريان اب ،جريان ،روانى ،مد( برابر جزر)،سلاست ،جارى بودن ،روان شدن ،سليس بودن ،بده ،شريدن ،گردش ،روند علوم مهندسى : سلاست کامپيوتر : جارى کردن الکترونيک : جريان عمران : جريان معمارى : جريان بازرگانى : گردش علوم نظامى : عبور و جريان ...
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه floutingly
floutingly ازروى استهزاء،ريشخندکنان ،ازروى اهانت
Read More »ترجمه کلمه flout
flout “اهانت کردن ،بى احترامى کردن( با)at ،دست انداختن ،استهزاء کردن ،اهانت يا بى احترامى کردن ،مسخره ،توهين قانون ـ فقه : بى احترامى کردن”
Read More »ترجمه کلمه floury
floury مثل ارد
Read More »ترجمه کلمه flourishingly
flourishingly بطور ابادان ،در حال ترقى و،يا خوشبختى
Read More »ترجمه کلمه flourishing
flourishing اباد،ترقى کننده
Read More »ترجمه کلمه filomentose
filomentose ليف دار،ليفى ،ريشه اى ،ميله دار
Read More »ترجمه کلمه flourish
flourish تزئينات نگارشى ،جلوه ،رشد کردن ،نشو ونما کردن ،پيشرفت کردن ،زينت کارى کردن ،شکفتن ،برومند شدن ،اباد شدن ،گل کردن
Read More »ترجمه کلمه flouresent
flouresent شيمى : فلوئورسان
Read More »ترجمه کلمه flourescence spectrum
flourescence spectrum شيمى : طيف فلوئورسانى
Read More »